جمعه، آبان ۱۲


اولش می خواستم اینجا مد بخوانم اما وقتی نتایج  امتحان ورودی آمد دیدم که قبول نشده ام. یعنی جلوی اسم من و خیلی های دیگر نوشته بودند مناسب هستید اما ظرفیت نداریم. خیلی هایی که ایرانی و چینی بودند. باید سه تا رشته دیگر انتخاب می کردیم که تعداد شرکت کننده هایش کمتر بود. چند روز پیش همین که داشتم دست هایم را زیر پتو گرم می کردم و چایی می خوردم از طرف آکادمی ایمیل آمد که مجسمه سازی قبول شده ای. اولین تصویری که توی ذهنم آمد این بود که توی اتاق سفیدی نشسته ام و دارم سعی می کنم با گل  بشقاب و لیوان درست کنم. بعد فکر کردم که سفالگری با مجسمه سازی فرق دارد. یاد مجسمه میدان فردوسی افتادم و مجسمه های فیل و  پلنگ و کبوتر که توی مغازه های خیابان  میرزای شیرازی دیده بودم. یاد آن روزی افتادم که رفته بودم باغ موزه و ورک شاپ مجسمه سازی بود. به خودم گفتم ها یعنی قرار است یک کار آن شکلی بکنی از این به بعد ؟ خب خیلی باحال است که حالا خرجش را از کجا می آوری؟  سر کلاس گِل را می دهند دستت می خواهی باهاش چه کار کنی؟ یک کم به دوروبرم نگاه کردم. یاد آن روزی افتادم که توی خانه هر کدام یک ذره خمیر گرفتیم دستمان و شروع کردیم باهاش آدم درست کردن. هر کدام یک قسمتی را ساختیم و چسباندیمش بهم. از همه بهتر آلتش بود.
 اگر به بابام می گفتم می خواهم مجسمه سازی بخوانم  اولین چیزی که حتما می گفت این بود که مادرت مجسمه ساز بود یا پدرت؟ حتمن می ایستاد جلویم، شکلک درمی‌آورد و می گفت مجسمه‌ این شکلیم را بساز. مامانم از توی آشپزخانه گوش تیز می کرد و هی می پرسید چی شده و وقتی می فهمید می زد زیر خنده. می رفت همه مجسمه های توی خانه را می آورد می گفت یه دونه از این بساز ببرم برای زن‌عموت. می پرسید مجسمه من رو هم می تونی بسازی و همین که می گفتم آره می گفت برای چی بسازی؟ دیگه که قشنگ نیستم.
امیر بعدازظهر زنگ زد بهم. تا گوشی را برداشتم زد زیر خنده. گفت شنیدم می‌خوای مجسمه‌سازی بخونی. رشته قحط بود؟ گفت مجسمه من و بابامو بساز 
بذاریم بالای شومینه. داشتم فکر می کردم چه طور می توانم شکم های به آن گنده گی را بسازم. گفت عکسش را موقع شکار آهو  برایم می فرستد که از رویش مجسمه اش را بسازم که بگذارند جلوی در ورودی خانه شمال.
شب توی چت به یکی از دوست هایم گفتم که مجسمه سازی قبول شده ام. گفت چه قد باحال. قرار شد برایش با چوب دول بسازم و بفرستم که بی نیاز شود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر