چهارشنبه، دی ۲۰

اینجا مرغ های دریایی نمی خوابند



خانه آنقدر سرد است که سعی می کنم پتو را از خودم جدا نکنم. توی خانه قبلی که بودم، دختری که ازش اتاق را اجاره کردم یک روز برایم اس ام اس زد: پای تختت کیسه آبگرم گذاشتم بهترین روش برای گرم ماندن در کشوری که هزینه انرژی زیاد می شود. من هیچوقت از کیسه آبگرم استفاده نکردم. توی خانه می خواستم راه بروم و نمی توانستم همه جا کیسه آب گرم را ببرم. زیر پتو و موقع خواب هم نمی بردم. حس ناامنی می کردم. فکر می کردم یه طوریش می شود آن زیر مثلن آبش می ریزد یا ممکن است زیرم بماند و بترکد یا همچین چیزی شاید چون تا حالا استفاده نکردم. توی این خانه  بیشتر از دو یا سه ساعت در روز نمی توانیم شوفاژ را روشن کنیم یعنی سردترین زمان ممکن که البته شب ها نیست. ممکن است خوابمان برود و شوفاژ تا صبح روشن بماند. یک بار که توی آشپزخانه نشسته بودم همخانه آمد گفت وااای فهمیدی چی شد؟ ترسان لرزان گفتم نه. گفت دیشب یادمان رفت شوفاژ را خاموش کنیم.
خانه دوروبرش باز است یعنی خانه دیگری در اطرافش نیست. چند متر آن طرف تر پشت بام کلیساست که یک بار هشت و نیم صبح ، یک بار  دوازده و نیم و یک بار هم شش و نیم عصر صدای ناقوسش می آید. صدای ناقوس را دوست دارم. صدایش خیلی نزدیک است انگار که خودمان توی کلیسا باشیم و ناقوس بالای سرمان بزند. بالش هم اتاقیم را وقت هایی که نیست می گذارم پشتم تا سرمای دیوار مستقیم به پشتم نخورد و قبل از رسیدن به کمرم مانعی جلوی راهش باشد.  پریز اتاق هم دم پنجره است و برای شارژ کردن لپتاپ باید بیایم پشت میزی که روبه روی ی پنجره است بنشینم. هی علامت باطری را نگاه می کنم  ببینم کی باطریش پر پر می شود که لپ تاپ را بغل کنم و برویم روی تخت و زیر پتو. دم پنجره دمای اتاق فکر کنم چهار پنج درجه کمتر می شود اما خوبیش این است که هر بار رفته ام جلوی پنجره هر ساعت از روز که بوده صدای مرغ دریایی می آید. انگار که منتظر باشند بروم جلوی پنجره و یکدفعه شروع کنند به صدا کردن. هر بار صدایشان می آید فکر می کنم از پشت پنجره که بیرون را نگاه کنم مرغ های دریایی روی آب اند و دارند از دریا ماهی می گیرند. از همخانه پرسیدم که صدای مرغ های دریایی  را او هم می شنود یا نه؟ گفت معلوم است که می شنود.  خیال برم داشته بود که نکند نشانه یا علامتی ست برای من و صدایم می کنند. دیشب صدای مرغ دریایی می آمد ساعت 12 شب. توی گوگول سرچ کردم که مرغ های دریایی شب ها می خوابند یا نه؟ ولی چیزی پیدا نکردم. عوضش توی قسمت دانستنی های وبلاگی نوشته بود مورچه ها شب ها نمی خوابند و زنبورها هم نمی شنوند اینها را که خواندم یاد بابام افتادم.

۲ نظر:

  1. خیلی قشنگ می‌نویسید فقط لطفا یکم بیشتر از ابزار واقع گرایی استفاده کنید مثلا اسم میدان یا کلسیا یا محله تان که به گمانم خیلی نزدیک به دریاست.... رو هم بنویسید اونوقت منی که‌سرمای اتاق شمارو قشنگ حس کردم می‌رم با گوگل مپ پیدا میکنم اونجاهارو بعد الکی واسه خودم ذوق می‌کنم که پول ادامه تحصیل تو خارج ندارم به درک قدرت تخیل که دیگه پولی نیست

    پاسخحذف
  2. خونه م نزدیک دریا نیست و برای خودمم این مرغ های دریایی عجیبند. خونم مرکز شهر (رم) میدون بولونیا. تو این پست نمی تونستم اسم خیابون و کلیسا رو بنویسم، به نوشته نمی خورد به نظرم. ولی از این به بعد سعی می کنم اگر درباره خیابون ها نوشتم به اسم شون هم اشاره کنم.

    پاسخحذف