جمعه، فروردین ۱۶


بابا اینا می خوان خونه رو عوض کنن. این دهمین باریه که می خوان خونه عوض کنن. ده میگم یعنی خیلی بیشتر. یه خونه ای داشتیم که خیلی بزرگ بود. یه عالمه دارو درخت داشت. گلای محمدی داشت. درخت انگور داشت. من به قول مامانم  بچه های مردمو جمع می کردم تو حیاط بازی می کردیم. مامان می گفت بچه های مردمو جمع نکن گلا رو بکنن. بچه های مردم تا مامانمو می دیدن فرار می کردن. جوجه داشتیم . یه روز من پریدم بالا که یه خوشه انگور بکنم. رفت زیر پام له شد. تا سالای سال وقتی جوجه می دیدن می گفتن یادته اون جوجه هه رو له کردی؟ بعد حرف می رسه به این که من از همون بچگی دله بودم. اون خونه رو فروختن. قبلش هم یه عالمه خونه فروخته بودن اما من فروختن این خونه یادمه. این رو که فروختن دیگه نتونستن خونه بخرن. قیمت خونه یه دفعه خیلی رفت بالا. سالا گذشت تا اینکه خونه خریدن ، اون رو هم فروختن و خونه بعدی رو هم فروختن. افتادن تو کار اجاره و خرید و فروش خونه. مامان می گفت دختر عموم اومده عیددیدنی بهشون گفته چه خونه باز شدین. بابا کیف کرده مامانم خندیده.
پام گرفت به یه کارتن خالی که جلوی در بود. اتاق پر کارتن بود. به جز چند تا کتاب قرآن و نهج ابلاغه تو کتابخونه کتابی نبود. رخت خوابا رو ریخته بودن بیرون. بابا روشون کت و شلوارشو گذاشته بود. قبلن می ذاشت روی دسته مبل. روکش همه مبلا رو عوض کرده بود به جز یکی. گفتیم پس این چی؟ گفت این هیچی این برای کت و شلوارمه. یه جوری همه چی بهم ریخته بود که  هر آن منتظر بودم بگه بازار سید اسماعیله.
بابا نون سنگکا رو که دید به مامان یه لبخند رضایتی زد گفت من اگه تو رو نداشتم چی کار می کردم. ماستو ریخت روی آبگوشت. راضی چپ چپ نگاش کرد . گفت مثل غذای ژاپنیاس. بعد ناهار حرف اخبار حوادث شد. گفتیم اگه بزنیم همدیگه رو بکشیم مامان و بابا رضایت میدن یانه. گفتم اگه من مرضی و راضی رو بکشم رضایت میدیدن. بابام داد زد که غلط می کنی یه مو از سر اینا کم بشه خودت می دونی. مامان گفت من رضایت میدم. بعد بابا رفت تو آشپزخونه صدام کرد در گوشم گفت از مادرت بپرس اگه منو  بکشی رضایت میده یا نه. پنج دیقه بعد مامانو صدا کردم بهش گفتم. مامان گفت نه  اصن. بابا دماغش باد کرد. قرار شد جمعه دیگه بریم کمکشون کنیم اسباب کشی کنن. مامان گفت نمی خواد بیاید ما چهارشمبه داریم اسباب می کشیم. به مامان گفتم این خونه رو کی می فروشی؟ گفت حالا یه چند ماه بریم بعدش می گردیم دمبال یه خونه دیگه.

۱ نظر: